کیا آواژ

او در آینده می آید

کیا آواژ

او در آینده می آید

راه اول

روزی یک راه براتون می نویسم

چند راه برای بیان عشق خود:

دوستان من هر کس برای خود ملاک های خاصی برای علاقه مندی دارد. بنده که نگارنده این مطلب هستم به شدت به اسم طرف مقابل اهمیت می دهم اکنون در گام اول این مورد را با هم مورد بررسی قرار می دهیم: ابتدا باید نام فرد مورد نظر را بدست آورید که این بستگی به زرنگی خودتون داره اما راه پیشنهادی من اینه که با بقال محلشون دوست بشی و از طریق اون اطلاعات اولیه را بدست بیاری...

خلاصه مرحله بعدی اینه که هر روز سر راه مدرسه طرف به کمین بشینی و قد و بالای خودتو نشون بدی . و اما مهم ترین نکته اینه که ببینی معنی اسم طرف چیه. اگه اسم گل بود مثل: نرگس-لاله-مریم و...هر روز یک شاخه از همان گل رو بخری و توی دستت بگیری تا ایها الناس بفهمند که شما هیچ منظوری نسبت به ایشون نداری(در عوض کلی مقصود داری). اگه معنی اسم طرف حیون یا جک و جونور بود مثل: آهو-سمانه(بلدرچین)-کبوتر و... یه دونه ازون جونورو میخری و ول می کنی زیر لنگ و پاچش(به علت مسائل اخلاقی سعی کنید حیوون مورد بحث ماده باشد)(مورد مهم دیگه که این مساله برای دختر خانوم ها صدق نمی کند چون ممکنه اسم پسر بخت برگشته اسد باشد و خسارت جانی ببار آید)و اگه اسم طرف هر کوفت دیگه بود یه خاکی تو سرتون بکنید که عالم و آدم بدونند که عاشقی

۲۰ راه برای بیان عاشقی

خوب دوستان در ادامه مطالب ارزنده خودم می خواهم راه های مختلف بیان احساسات خود را نشون بدم .
باید توجه داشت این مطالب از معتبر ترین کتابهای دنیا هستن و البته عواقب آن به عهده خودتونه

سلام سلام سلام

سلام به همه دوستان عزیز می دونم که تو این مدت که من نبودم چقدر زجر کشیدید ولی اینبا با مطالب جدید در خدمتتون هستم یادتون نره منو از نظرات زشتتون بهرهمند کنید.
یا حق

دانلود کتاب

دانلود کتاب حاجی آقا اثر صادق هدایت
 Satellite Dish  





 Kisses Kisses این هم یکی از بهترین سایت ها برای دانلود کتابهای کم یاب
http://www.parstech.org





طنازی

چند روز پیش تو تاکسی نشسته بودم که دیدم یه آقائی مشغول عمل نیک وپسندیده -گردش در اعماق دماغ- است. خلاصه این برادر عزیز ۱۰ دقیقه تمام دماغ بیچاره را شخم زد.
دماغ مادر مرده فریاد می زد ندارم بابا ولم کن ولی طرف بی خیال نمی شد که نمی شد
.
ولی از قدیم گفته اند جوینده یابنده است. این دوست عزیز هم که زحمات ۱۰ دقیفه ای خود را سودمند دیده بود دست پر از دماغ آش و لاش شده دست کشید. و جالب ایتکه من از آنجا که این دوست عزیز ۲۰ دقیقه تمام حاصل کار را داشت با سخاوت تمام به صندلی تاکسی می مالید متوجه شدم که در ۱۰ دقیقه آدم چه کارها که نمی تواند بکند
.
تراژدی دماغ را به پایان نرسانده بود که این دفعه نوبت شوره های سرش بود
.
با دو دست چنان لابه لای مو هایش به کنکاش مشغول بود که اگه شوره هم نداشت شوره می زد. خوشبختانه تاکسی ما که با شعار نظافت-پاکیزگی-ایمان از مبدا حرکت کرده بود به مقصد رسید و این مرد نیک را در تحقق آرمان هایش نا کام گذاشت. و اکنون نوبت کرایه حساب کردن رسید. که شخص مورد نظر داستان ما پول را با همان دو دست فوق الذکر تقدیم راننده نمود راننده بیچاره مثل اینکه دشت اولش بود زیرا یک ماچ آبدار بر رخ زیبای اسکناس نمود سپس آنرا با جدبت تمام بر پیشانی مالید.(اینجا بود که فهمیدم برای چی می گویند پول کثیفه
)
من که امروز شاهد چنین ماجرای اشتها آوری بودم دیگر طاقت نیاوردم و نه تنها ناهار نخوردم

بلکه هر چی روزه بدهکار بودم همه را پشت سر هم ادا کردم تا این بابا هم وسیله کار خیر شده باشد.
پایان

چخلصمی

امیدوارم از مطالب وبلاگ لذت برده باشید در صورت دیدن کاستی(عمرا) نظرات خود را ارائه بدهید.

عباس و سکینه

جواب سکینه به عباس:
عباس پدر سگ این چه کوفتی بود دادی بخوردم تا صبح تو توالت بودم
البته بد هم نشد چون تا صبح داشتم به تو فکر می کردم و وی عشقمونو با تمام وجود حس کردم
حتی بابام هم حس کرد و گفت: نعره خر مگه سطل زباله قورت دادی که بوگند راه انداختی
تا بعد
------------------------------------------------------------------------------------------------
دیدین عزیزان به چه راحتی می توان مخ زد؟

عباس و سکینه

سلام دوستان امروز می خواهم که یک نامه عاشقانه را برای شما به نمایش در آورم تا مخ طرفو حسابی بزنید. انشا الله در جلسات آینده طرز تهیه و قسمتهای مختلف یک نامه عاشقانه را نشان خواهیم داد. پس با ما همراه شوید.

((
به نام اونی که شر عشقتو انداخت به جون من))

گر عاطفه ها داری ای یار-------تورو جون مادرت دست از سرم بردار

زبس گفتم عشق است مصیبت بار------زبانم گیس کرد مویش غلط کردم هزار بار

سلامم را می خواهم به گرمی بارون تقدیمت کنم و دوست دارم محبتم را به سرخی جای اون کشیده ای که از بابت خوردم بر تو عرضه کنم باور کن نمی دانی چقدر دوستت دارم از بس خنگی چون خودم هزار بار به توگفتم ولی هنوز نمی دانی می خوام بگم یکم چاکرتم بیشترشو مخلصتم هر چیشم موند بنداز صندوق صدقات به نیت سلامتی خودم
دیشب بالاخره به وعده ام وفا کردم و تورو شام بردم بیرون
اونم چی؟ دیزی ولی خداییش چسبیدها
ولی چه فایده تا ماه آینده باید قسطشو بدم
خودت می دونی که من بیکارم حالا هم یک دفعه شرط رو به تو باختم دلیل نمی شه که تو هم کوتاه نیایی و بگی که حتما باید به شرطت عمل کنی آخه جماعت کی فکر می کرد که رئال مادرید از موناکو ببازه ولی خب عیبی نداره هم دمم گرم که نگفتم شام چی میدم وگرنه....
می شدم باز هم عیبی نداره اصلا فدای همه ی موهات

الان که این نامه را می نویسم ساعت دو شبه از بیرون که اومدیم من مستقیم آمده ام مستراح و شروع به نوشتن نامه کردم آخه می دونی....؟ چطور بگم...؟ دیزی که خوردیم هنوز هضم نشده حقیقتش نخودهایش تازه داره عمل می کنه الان همه فکرم پیش تو هست توی ذهنم چند بار اسم تورو تکرار می کنم ....سکینه...سکینه...سکینه ناگهان صدایی شبیه به صدای غرش شیر منو به خود می آورد بعد هم مادرم از پشت در داد میزنه هووووی پسر یکم آروم تر همسایه ها خوابیدن اصلا نمی تونی تو دلت ب....زی؟ خب چکار کنم ؟؟
الان نگاهی به زیر پایم می اندازم ..نگاهم در نگاه گوجه ای گره می خورد بنظرم این گوجه را جایی دیده ام ...آآه آری این همان گوجه مادر مرده ای است که امشب در دیزی من بود
ولی هیچ تغییری نگرده بود تازه بنظر تازه تر هم می رسید با دیدن این صحنه بیاد اولین ملاقاتمان می افتم یادت که هست تو بازار شلش فروشها وقتی نگاهم به تو افتاد انگار که حیوان وحشی دیده باشم سر جایم میخکوب شدم و تو پرسیدی: ببخشید این روسری ها چنده
من هم گفتم اینا که روسری نیست اینا دستمال سفره هستند خواهرم تو گفتی که من که خواهر تو نیستم من هم گفتم اااااااا ءءء پس این شماره منه تو هم با روی باز پذیرفتی ببین سکینه من دیگه...دیگه...دیگه نمیتونم تحمل کنم آخه بی انصاف من هم آدمم .....
تحمل من دیگه تمام شده من باید برم بیرون اینجا دیگه نمیشه نفس کشید

آخه بو گربه مرده میده

تا بعد